نامش حسین بود
به کوفه می رفت تا با کوفیان هم پیمان شود
نامردیشان را می دانست
که در حق پدر و برادرش هم نامردی کرده بودند
اما؛
چاره ای در رفتن نداشت
وقتی رسیدند به همراهان گفت:
هذا موضِعُ کَربٍ وَ بَلاءٍ ، أنزِلوا ... هاهُنا مَحَطُّ رِحالِنا و مَسْفکُ دِمائِنا و هاهُنا واللهِ مَحَلُّ قُبورِنا -1-
.
.
.
.
.
.
.
.
به فدای لب عطشانت یا حسین
------------------------------------------
1- اینجا جایگاه سختی و بلاست. از اسب ها پیاده شوید ... همین جا محل پرواز ما به سوی خدا و محل ریخته شدن خون ماست و به خدا قسم همین جا محل قبور ماست.
نویسنده :
سوخته دل » ساعت 12:0 صبح روز شنبه 86 دی 22